امروز دوشنبه كميته انضباطي براي سركوب كردنم احضار شدم، وقتي وارد اتاق شدم پنج نفر نشسته بودن، يكي به عنوان وكيل من كه بيشتر از همه منو سوال- جواب كرد.
جواني ريشدار هم اونجا نشسته بود نفهميدم چيكاره ست چون يك كلمه هم حرف نزد، بعداً بيرون كه رفتم فهميدم به عنوان نماينده ي دانشجويان انتخاب شده و ترم 3 مردم شناسي هستش. تا اونجاي كه يادم ميومد انتخاباتي براي نماينده كميته انضباطي در اين 3 سال برگزار نشده بود.
از همه جالبتر اتهام ها بودش:
اتهام اولم اين بود كه لبهام بيشتر از دو سانتيمتر از هم بازتر شده بود و فرياد نه از ميانشان بيرون پريده بود،
يادم باشه دفعه بعد لبامو بدوزم.
اتهام بعدي من اين بود كه دستهام را مشت كرده و به ابرهاي تيره ي آسمان كوبيده بودم. يادم باشد دفعه بعد دستهام را به حالت گداوار به طرف آسمان دراز كنم.
باشد....
۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)